بالاخره دارم شروع میکنم........
سلامممم خوشگل مامان ... عسل بابا.... دوست دارم عزیزکم..... بالاخره از یه خانم دکتر وقت گرفتم که برم پیشش و به فکر تو باشیم تا بیایی تو وجودم... 20 خرداد 92 اولین باری هست که میخواییم بریم پیش دکتر. من و بابایی منتظرتیممم........انشالله که بیشتر از اینا مارو منتظر نزاری و زودی بیایی تو دلم. تو قلبم ...تو وجودم... برام دعا کن جیگرم تا بتونم مامان خوبی برات باشم. اینو مطمئنم که بابایی برات بهترین بابای دنیا میشه..... اتشالله که وقتی اومدی تو دلم. میام هرروز از خوبیهات و شیطون کاریهات برات اینجا مینویسم و لذت میبرم.... دعا کن که همه چی به خوبی پیش بره و من تو رو به راحتی دنیا بیارم..توکل بر خدا میکنم و ازش تشکر میکنم که تو ...
نویسنده :
مامان سختکوش
10:57